-
یه نامه زیر اب
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 12:29
اگر ، دوست منی کمکم کن تا از پیشت بروم. اگر ، یار منی کمکم کن تا از تو شفا یابم . اگر ، می دانستم که عشق خطر دارد دل نمی دادم . اگر ، می دانستم که دریا عمیق است دل نمی زدم. و اگر ، پایان را می دانستم آغاز نمی کردم . دلتنگ شده ام ، به من بیاموز که ریشه عشقت را ، از ته بزنم. به من بیاموز که اشک چطور جان می دهد در خانه...
-
ما هر دو
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 12:17
ما هر دو قربانی بودیم... من ابراهیم بودم و او اسماعیل... دستان ذهنم را با افکار پوچش بست.چشمان روحم را چون ذهن مردمان چشمش بست... من اما تنها اسماعیل بودم و قربانی.اما نمیدانم او قربانیتر بود یا من؟؟؟ تنها میدانستم من قربانی خدا بودم و او قربانی من... ما هر دو قربانی بودیم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 12:11
اگه همیشه یادت باشه که دنیا یه وهم بزرگه؛ نه از خنده و شیرینی وصال خوشحال میشی نه از غم و تلخی جدایی ناراحت.
-
*جزئیات استفاده از بورس خارج کشور در دوره دکتری اعلام شد
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 12:01
شرایط متقاضیان بورس خارج کشور برای دوره دکتری و آخرین مهلت دانشگاهها و موسسات آموزش عالی برای معرفی واجدین شرایط در شورای بورس تصویب و طی بخشنامه ای از سوی اداره کل بورس وزارت علوم اعلام و به دانشگاهها ابلاغ شد. منبع:روزنامه آفرینش شرایط متقاضیان بورس خارج کشور برای دوره دکتری و آخرین مهلت دانشگاهها و موسسات آموزش...
-
مبعث
سهشنبه 8 مردادماه سال 1387 11:43
سلام پیشاپیش عید مبعث رو به همتون تبریک می گویم
-
دروغ
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 13:37
هر کس بد ما به خلق گوید ما دیده به بد نمی خراشیم ما نیکی او به خلق گوئیم تا هر دو دروغ گفته باشیم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 13:05
همیشه وقتی گریه میکنی اونی که آرومت می کنه دوست داره ولی اونی که باهات گریه می کنه عاشقته...(اینه تفاوت عشق و دوست داشتن...)
-
فردا تولدمه
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1386 18:13
سلام عزیزان گفته بودم نوشتن بهونه می خواد...و من امروز یکی از بهترین بهونه ها رو برای نوشتن دارم.... آخه فردا تولدمه نوشتن بهانه ی قشنگی برای گفتن خیلی چیزا......دلتنگیات...غصه هات...دوست دارم هات...وحتی خوشحالی هات...وتو می تونی همه ی اینارو با هر کی دلت می خواد قسمت کنی ......
-
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است
یکشنبه 13 خردادماه سال 1386 22:18
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است « کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم . بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییردهم . بعد ها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک که در آستانه مرگ هستم می...
-
به قول شاعر
سهشنبه 8 خردادماه سال 1386 17:56
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است. کارم از گریه گذشتست به آن می خندم
-
h
سهشنبه 28 فروردینماه سال 1386 10:58
بازی روزگار را نمی فهمم ! من تو را دوست می دارم. تو دیگری را..... دیگری مرا.... و همه ما تنهاییم . . .
-
پرفسور محمود حسابی و خاطراتش
شنبه 19 اسفندماه سال 1385 12:14
روزی در آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش...