اگر ، دوست منی
کمکم کن تا از پیشت بروم.
اگر ، یار منی
کمکم کن تا از تو شفا یابم .
اگر ، می دانستم که عشق خطر دارد
دل نمی دادم .
اگر ، می دانستم که دریا عمیق است
دل نمی زدم.
و اگر ، پایان را می دانستم
آغاز نمی کردم .
دلتنگ شده ام ، به من بیاموز که ریشه عشقت را ،
از ته بزنم.
به من بیاموز که اشک
چطور جان می دهد در خانه چشم ؟
به من بیاموز
که قلب چگونه می میرد .
و دلتنگی خود را می کشد .
اگر ، پیامبری
از این جادو و از این کفر ، نجاتم ده .
عشق تو کفر است ، رستگارم کن .
اگر توان داری ، از این دریا بیرونم بکش که من ،
شنا نمی دانم .
و موج آبی چشمانت ، به ژرفایم می کشاند .
من ، در عشق ، نازموده ام
و بی قایق.
اگر ، پیش تو بها دارم
دستم را بگیر .
که من سراپا عاشقم .
که من در زیر آب نفس می کشم .
من
غرق
غرق
غرق می شوم ...