یه نامه زیر اب

اگر ، دوست منی

کمکم کن          تا از پیشت بروم.

اگر ، یار منی

کمکم کن          تا از تو شفا یابم .

اگر ، می دانستم که عشق خطر دارد

دل نمی دادم .

اگر ، می دانستم که دریا عمیق است

دل نمی زدم.

و اگر ، پایان را می دانستم

آغاز نمی کردم .

دلتنگ شده ام ، به من بیاموز که ریشه عشقت را ،                           

 از ته بزنم.

به من بیاموز که اشک

چطور جان می دهد در خانه چشم ؟

به من بیاموز

که قلب چگونه می میرد .

و دلتنگی خود را می کشد .

اگر ، پیامبری

از این جادو و از این کفر ، نجاتم ده .

عشق تو کفر است ، رستگارم کن .

اگر توان داری ، از این دریا بیرونم بکش که من ،

شنا نمی دانم .

و موج آبی چشمانت ، به ژرفایم می کشاند .

من ، در عشق ، نازموده ام

و بی قایق.

اگر ، پیش تو بها دارم

دستم را بگیر .

که من سراپا عاشقم .

که من در زیر آب نفس می کشم .

من

غرق

غرق

غرق می شوم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد